loading...

ssb

Content extracted from http://iamnotyourclown.blog.ir/rss/?1738945207

بازدید : 643
پنجشنبه 7 خرداد 1399 زمان : 17:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ssb

این روزا سعی میکنم بیشتر تاکسی سوار شم

گذریی سوار نمیشم

چون امن نیستنو . ممکن به آدم تجاوز کنن

...

آره ...آره... فقط چون امن نیستن . زیاد گذری سوار نمیشم

ی وقت فکر نکنید بخاطر اینکه معلوم نیست کی چقدر گرایه میگیره ... نه ...نه ...هرگز

این روزا رفت امد اینه که

وقتی که کنار خیابون منتظریو . تاکسیای پر از کنارنت رد میشنو .

مسافرای توشون انگار بهت نگاه نمی‌کنن

ولی با دید جانبی دارن بهت نگاه میکننو تو دلشون دارن میگن

اینقد اونجا وایسا تا زانوهات صدای خورده شیشه بدن من که سوار شدم هوووووووووووووووو

یا وقتی که این راننده‌‌‌ای گذری برات چراغ میزننو توهم سرتو بالا میکنی میگی نه

مثل این میمونه جلوت نگه داشتنو میگم مسافر خوشگله بیابالا . . بیاااااااااا ناز نکن .تاکسی نمیاد

اون نه هم یعنی . برو گم شو بی شعور کثافت :)

یا وقتایی که نیم ساعت توی تاکسی منتظری تا مسافر بیاد

وقتی که اونقدر حوصلت سرفته که دیگه میخوام برگردی صندلی عقبو نگا کنیو

به مسافر پشتی ، بدون توجه به جنسیتش ... با صمیمیت بگی (خوب دیگه چه خبر چیکارا میکنی )

یا اون حس کینه نسبت به مسافرایی که وقتی راننده تاکسی بهشون میگه داری میای

ی نگاهی به تاکسی که فقط دوتا مسافر داره میکنهو میگه نه

بعدش همین که‌ی ماشین گذری میاد سریع بدون اینکه تاکسی یا رانندرو نگا کنه میپره بالا

نامردا

وای از لحظه‌‌‌ای که راننده شروع میکنه به پاک کردن ماشین

آدم فشار اعتماد به نفسش برای حرکت میفته

...

فقط خدا نکنه دوتا خانوم صندلی عقب نشسته باشن.

معمولا توی مسجد وقتی خانوما طرف زنونه گرم دعا و نیایش میشن طوری که دیگه پشت سر خدا هم میگن .

خادمای مسجد براشون قند پرت میکنن . اصطلاحا قند تو کلام میکنن

که خانوما کمتر صحبت کنید دیگه . حالا خوبه که تو قندونا‌ی مشت قند هستش .

وگرنه فکر کنم قندونو براشون پرت میکردن

نمی‌دونم . شاید توی تاکسی مثلا میشه‌ی برگ دستمال کاغذی رو برداشت گوله گوله کرد براشون پرت کرد .

یا مثلا خود جعبه دستمال کاغذی براشون پرت کرد .

یا حالا ... مثلا با قفل فرمون افتاد به جونشون

آخ چرا اینقدر حرف میزنن

...

وای از اونوقتای که مجبوری عقب بشینی .

آخه دخترم انصافا من شبیه بچتم میگی:راحت بشین توهم جای بچم

وای از اون وقتایی که مسافرا پیاده یا سوار میشنو خانومو یا آقا عقب نشته باشه .

اصلا‌ی معادله پیچیده‌‌‌ای میشه من جلوتر پیاده میشم شما عقب تر بشین من عقبتر پیاده میشم شما جلوتر بشین .

...

خلاصه این روزها وقتی توی تاکسی منتظرم .

یهو با خودم میگم خوب تا مسافر بیاد نیم ساعت دیگه وقت دارم . چطوره‌ی کتاب بخونم .

مثل این آگهیای تبلیغاتی البته توی اون آگهیا میگن 10 دقیقه.

بعدشم منکه کتاب خون نیستم

بخاط همین به اغوا کننده تریم چیز توی ماشین نگاه میکنم . به داشبرد .

واقعا اغوا کنندس آدم محکم کلشو بکوبه بهش . از دیوارم اغوا کننده تر برای کوبیدن کله

...

وای از دست مسافرای کم اعتماد به نفس که میزان میرن . آخه لامصب .

چرا تنهام میزاری من حالا تازه میخواستم برگردم بهت حرف دلمو بزنم . اینکه .

( خوب دیگه چه خبر ، چیکارا میکنی ).

نرو با رفتن من شکست مسافری میخورم . آخه لعنتی به فکر من نیستی به فکر رانندمو باش .

آخه اون چه گناهی کرده . چه گناهی کرده که باید راننده مسافرای طلاق بشه

...

...

گفتم راننده

هیچی مثل نگاه راننده تاکسیا نیست . لامصب فکر کنم تاکسی رانی براشون کلاس میزاره .

مثلا دوره‌های فشرده .‌ی نگاه تو .

سرفصها

چطور مسافران را با نگاهی مظلوم روی صندلی میخ کوب کنیم

چطور با نگاه مظلومانه به زمین خودرا مظلوم جلوه دهیم

اصول لحظهای چشم تو چشم شدن با مسافران منتظر

چطور با مظلومیت به افق خیره شویم

...

خلاصه کاری ندارم

و در آخر وقتیم که مسافر میادو میخواد حرکت کنه .‌ی آقا ببخشید از روی شرمندگی

همه خستگیای آدمو از بین میبره

ی 10 دقیقه‌ی ربع نشستن تو تاکسی دیر نمیشه

توی این اوضاع‌ی 200 تومنی‌ی 300 تومنی کسی رو بیچاره نمی‌کنه

تا میتونید پول خورد نگیرید .

احتمالا غروب همین 200 تمونی .100تومنی براش جمع میشهو 20 ..30 تومن پول میشه

حداقل پول نونو . پفک پاستیل برای زنو بچش میشه

خلاصه طاقت بیار رفیق

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 2
  • باردید دیروز : 15
  • بازدید کننده دیروز : 14
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 196
  • بازدید سال : 984
  • بازدید کلی : 103783
  • کدهای اختصاصی