بعضی وقتا فکر میکنم هر روز غروب فرشتههای جهنم بعدی روز بلند کاری شکنجه .
میان رو ابرا میشیننو ..پاهاشونو آویزون میکننو هی تکون تکون میدن .
بعدشم به هم میگن این آدما عجب بی عقلی هستنا .
جهنم پر شده از آدمایی که همدیگرو نبخشیدن .
خدا که بیشتر گناهاشونو میبخشه .
اینا چرا همدیگرو نمیبخشن .
اینا که بیشتر غذابشون بخاطر حقیه که به گردن هم دارن .
نه پس اینا حقشونه . بی عقلا
خوب پس بچهها بلند شید ... بلند شید بریم بازم شکنجشون کنیم لامصبارو ...
...
اما واقعا مسخرس دو نفر آدم اینهمه راهه از این دنیا بکوبن برن اون دنیا
بعدشم اینکی به او یکی اشاره بزنهو بگه : خدایا اون منو تو دنیای زندها اذیت کرد
اون یکیم به این یکی اشاره بزنهو بگه : خدایا دروغ میگه خودش منو اذیت کرد
خوب خداهم تو او لحظه تریپ عدل داد بر میداره
میگه باشه بخاطر حقی که گردن هم دارید جفتتونو برید به جهنم
میله داغ فرو کنن تو تون
...
نمیدونم شاید منم همچین کاری کردم
البته فکر نکنم اون قدر احمق باشم که همچین کاری بکنم
همون جلو در جهنم حل فصلش میکنیم با طرف
...
از اون ورم اونی که لششو داره میبره بهشت دیگه چرا
اونی که در حقش بدی کردرو نمی بخشه
ببخشش لشتو ببر بهشت دیگه
بد بختای عقدهای . عقدهی کاخو . زن لختو . موز
پوففففففففف
حالم از اینجور آدما بهم میخوره
...
کلا
خیلی آدم باید عقده ایو بچه ننه باشه که دعواهاشو ببره اون دنیا
ی چند صباحی اینجاییم . همه دوباره میریم خونه دیگه .
همی